دایره بستهای که سینمای جنگ در آن حرکت میکند، حاصل دیدگاههایی است که خروج از این دایره را برنمیتابد. با گذشت 2دهه از پایان جنگ تحمیلی، قاعدتاً باید بتوان به مسائلی که روزگاری طرح آنها به مصلحت نبود، پرداخت. نکته جالب توجه این که بیشتر فیلمهای خوب دفاع مقدس نیز حاصل جسارت فیلمسازان و کوشش برای طرح مضامین تازه بوده است. کلیشههای سینمای جنگ، نوعی محافظهکاری را بهدنبال داشته که باعث شده برخی از تولیدات این سینما، تفاوتی با آنچه 20سال پیش ساخته میشدند، نداشته باشند. خروج سینماگران شاخص دفاع مقدس از این حیطه را نیز نباید فراموش کرد؛ سینماگرانی که ترجیح میدهند در حوزههایی فعالیت کنند که دردسر کمتری و موفقیتهای بیشتری را برایشان به همراه دارد.
فیلمسازی میگفت: پس از طی مراحل مختلف و خوانده شدن فیلمنامه توسط نهادهای ذیربط و اعمال اصلاحات موردنظر، در نهایت وقتی نوبت به گرفتن ادوات جنگی رسید، باز با ممیزیهای تازهای مواجه شدیم. مشکل اینجاست که سینمای دفاع مقدس درعین اینکه متولی زیاد دارد، عملاً متولی ندارد!
فراموش نکنیم که این سینمایی است که برگزاری جشنواره فیلمش، سالهاست به آرزویی محال مبدل شده است.
درچنین شرایطی، باید تلاش تحسینبرانگیز برخی فیلمسازان برای ساخت آثار ارزشمند و کوشش برای خروج از دایره تکرار، را ارج نهاد. فیلم «فرزند خاک» مصداق بارز یکی از این تلاشهاست که هم حرف تازهای میزند و هم مدیوم سینما را فراموش نمیکند. اینکه فیلمساز شیفته مضمون تکاندهنده فیلمش نشده و به ساختار سینمایی نیز اندیشیده، نکته قابلتوجهی است. فیلمساز بدون شعار و بدون حاشیه رویهای متداول، تماشاگر را با دنیایی که خلق کرده شریک میکند.